صف کشیدن مشتریان یک آرایشگاه زنانه برای ارتباط با اجنه مشکل گشا!
تاریخ انتشار: ۲۶ تیر ۱۳۹۸ | کد خبر: ۲۴۴۴۱۶۳۳
«کارش ردخور نداره. بچهدار نمیشی؟ ماشینت رو دزد برده؟ با شوهرت مشکل داری؟ بدخواه و حسود داری؟ یه سر برو سراغش، دست خالی برنمیگردی»؛ هرکس در زندگیاش دستکم یکبار یکی از این توصیهها را شنیدهاست. زمان پدرومادرهایمان، معرفی کردن و رجوع به رمال، دعانویس و آینهبین عیبوعاری مخفی کردنی نبود. بعدها تا دور به ما برسد، وضع روزگار عوض شد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
گواهش بیشمار کانال و صفحه طالعبینی و دعانویسی در فضای مجازی با کلی عضو و طرفدار و فراوان طالعبین و دعانویس در کوچهپسکوچهها و خانههای قدیمی و آرایشگاهها با کلی مراجعهکننده معتقد به آن هاست. برای سر درآوردن از کار غیبگوها یا درستترش مدعیان غیبگویی، رفتیم پیش یکی از کارکشتههایشان. خانم دعانویس میانسال توی سالن آرایشگاهش، نسخه مشکلاتمان را پیچید که گزارش مفصلاش را در ادامه میخوانید.
همچنین با یک کارشناس دینی گفتگو کردیم تا بفهمیم مدعیان عوالم نهانی، اعتبارشان را از کجا بهدست میآورند و منشأ اعتقاد مردم به آنها چیست؟ بدیهی است در این پرونده منظور از دعانویسی و غیبگویی و ارتباط با اجنه و… اشاره به افرادی دارد که درصدد سودجویی از مشکلات مردم هستند و بدون علم کافی درباره منابع دعا و… با استفاده از حقهها و ترفندهایی قصد سرکیسه کردن مردم را دارند.
دعانویسی در آرایشگاه زنانه
به دوستان، آشنایان و همکارهایم سپرده بودم برایم یک دعانویس خبره پیدا کنند. کلی اسم و نشانی به دستم میرسد که یکیشان توجهم را بیشتر از همه جلب میکند؛ خانمی در سالن آرایشگاهش در یکی از مناطق نسبتا خوب شهر، برای مشتریهای آشنا و قابل اعتماد دعا مینویسد. یک روز بعد از پایان کار میروم تا تهوتوی ماجرا را دربیاورم. آنچه میخوانید تجربه یک ساعت حضور من در محضر دعانویسی است که خیلیها معتقدند از او جواب گرفتهاند.
تسخیر سرنوشت با وِرد و فوت!
ساعت از ۷ بعدازظهر گذشته به آرایشگاه مرموز میرسم. از مشتری خبری نیست و خوشحالم که میتوانم بدون مزاحم کارم را انجام بدهم. با احتیاط به خانم میانسالی که پشت میز نشسته است، میگویم «من مشکلی دارم که گفتن شما میتونین حلش کنین»، جواب میدهد: «فال قهوه؟» نامطمئن میگویم؛ بدجوری به مشکل خوردهام و دوستم او را به من معرفی کرده و گفته دعاهایش خیلی عالی است.
اصرارم را که میبیند با چند سوال مطمئن میشود از اتحادیه آرایشگری نیامدهام و بالاخره قبول میکند. میگوید: «خب! خودت میگی مشکلت چیه یا من بگم؟». هیجانزده میگویم: «شما بگین»، انگار توقع چنین چیزی را نداشته است، جواب میدهد: «نه، خیلی بهم فشار میاد»، اصرارم بیفایده است. شروع میکنم به تعریف یک قصه غیرواقعی سوزناک. بعد از چند دقیقه باور میکند، دختر بیچارهای هستم که همیشه کارهایش گره میخورد، در مصاحبه حضوری یک شغل خوب رد شده و حالا با آرزوی بازگشت معشوق خیالیاش به او امید بسته است. دلش برایم میسوزد، تأکید میکند: «تو آرایشگاه از این کارا نمیکنم. میدونی اگه اتحادیه بفهمه، چی میشه؟ ولی، چون دختر صاف و سادهای هستی بشین و روتو برگردون!».
آهسته حرف زدن با موجودی که نیست!
صندلیام را برمیگردانم و از گوشه آینه روی دیوار چهرهاش را میبینم. یک سررسید و دفترچه روی میز است، چیزهایی توی دفترچه مینویسد. بعد به یک نقطه خیره میشود و میپرسد: «کجا میخواستی کار کنی؟»، «اونی که دوسش داری رو کیا میشناسن؟» «چند وقته با همین؟» و کلی سوال دیگر. جوابهای پرتی میدهم، ولی حواسم را جمع میکنم که حرفهایم یادم نرود، چون بعضی از سوالهایش را در فواصل مختلف چندبار تکرار میکند تا مطمئن شود دروغ نمیبافم. بعد شروع می کند به زمزمه کردن و آهسته حرف زدن با موجودی که من نمیبینم، بهش میگوید: «خیلی خب، باشه بهش میگم»! بعد از چند دقیقه گپ و مشورت با کسی که وجود ندارد، میخواهد رویم را برگردانم. در همین لحظه پرده جلوی در ورودی، کنار میرود و خانم جوانی با ظاهری مرتب و مستأصل وارد میشود. میگوید: «کارم خیلی گیره، فال قهوه فوری میخوام». خانم آرایشگر که نگران است من سوتی بدهم و لو برود، مشتری را فوری دست بهسر میکند: «فالگیرمون الان نیست، شمارهشو یادداشت کن و از خودش وقت بگیر». بعد از رفتن او و رفع شدن خطر، با منت بهم یادآوری میکند: «خیلی شانس آوردی امروز سرم خلوته. من برای هرکسی این کارو نمیکنم، تو جای دخترمی و میخوام مشکلت حل بشه». دوباره در قالبش فرو میرود و بعد از کمی تمرکز میگوید: «اینا دارن میگن مادر پسره زیرپاش نشسته که نیاد تو رو بگیره! میگن فکرش رو از سرت بیرون کن، چون رفته سراغ یکی دیگه». خنده و تعجبم را کنترل میکنم. کمی هم عصبیام که چرا دارم این همه مهمل را درباره ماجرایی الکی و عاشق بیوفایی که اصلا وجود ندارد، تحمل میکنم.
با لحنی دلسوزانه ادامه میدهد: «تعجب نکن، مردها همیناند. امروز عاشق و فردا فارغ» به او میگویم: «ما خیلی تو چشم بودیم. نمیشه فهمید طلسمی، دعایی چیزی برامون گرفتن یا نه؟» میگوید: «نه دخترجان. حتی اگه جادوتون هم کردهباشن کلاش ۴۰ روز دوام داره. اول و آخرش مادرشه که دشمنتونه و نمیذاره به هم برسین. قیدشو بزن یکی بهتر میاد سراغت». به آنهایی فکر میکنم که برای گرههای مهم زندگیشان به کسی اعتماد میکنند که بهراحتی با خالیبندی گول میخورند.
با ناراحتی میپرسم: «یعنی راهی نیست؟ میگن قبلا کار خیلی ها رو راه انداختین». خوشحال میشود و یکی از تجربههای موفقیتآمیزش را برایم تعریف میکند: «یه خانومی بود که حامله نمیشد. دعا بهش دادم، اومد بهم گفت بعد ۱۳ سال باردار شده. الان که دارم میگم موهای تنم سیخ شده». هاجوواج نگاهش میکنم. فکر میکند مسحورِ تواناییاش شدهام، ولی درواقع ماتِ این همه دروغ و توهمام.
رفع طلسم با ۵ تا تخم مرغ!
دوباره شروع میکند به حرف زدن با موجودی که وجود ندارد و بهش جواب میدهد: «خیلی خب! بهش میگم». وارد فاز روانکاوانه میشود:
«ببین، تو یه ترس تو وجودته که باعث میشه همیشه ته صف باشی و هیچی نشی؛ ترس از اینکه با طرفت ازدواج نکنی، ترس از اینکه استخدامت نکنن. همین ترسهاست که نمیذاره موفق بشی. حالا که این پسره رفته پی یه دختر دیگه تو هم مهرشو از دلت بکن، اما اگه اصرار داری برگرده یه دعای محبت شدید برات مینویسم. تا یه هفته بخونش. هر روز برای خودت اسپند با نمک و فلفل دود کن. این وِردی هم که نوشتم به تعداد کلمات ابجدِ اسمت بخون و رو به طرف فوت کن! البته صبر کن، اینا دارن میگن هنوز با کسی وارد رابطه عمیق نشده و کار کارِ مادرهاست!» میخواهم بدانم دیگر چه ترفندی بلد است که رو نکرده، بهش اصرار میکنم هرکار دیگری از دستش برمیآید انجام بدهد.
«برو پنج تا تخم مرغ بخر. زود برگرد تا برات رفع طلسم و جادو کنم. ولی دخترم تو این دوره زمونه که دخترا صد مدل آرایش میکنن و به خودشون میرسن تو زیادی سادهای. بیا پیش خودم پوستت رو پاک سازی کنم». از پیشنهاد صمیمانه و درواقع بازارگرمیاش تشکر میکنم. میروم و با کیسه تخممرغ برمیگردم. یکییکی تخممرغها را برمیدارد و به پیشانی، کف دستها و پاهایم میکشد. ازم میخواهد اسم دوستها و فامیلهایم را بگویم. با هر اسم، خطی روی تخممرغ میکشد. بعد سکهای روی رأس تخممرغ میگذارد، بهم میگوید اسمهایی را که یکبار گفتهام تکرار کنم. روی یکی از اسمهایی که در دنیای واقعی وجود ندارد، تخممرغ میشکند.
هربار این اتفاق تکرار میشود. فکر کنم حیرتم را از توی چشمهایم میخواند که میگوید: «الکی که نیست. اگه تونستی تخممرغ رو اینطوری بشکنی جایزه داری». بهدلیل اسراف تخممرغها حرص میخورم و با سر حرفش را تأیید میکنم. حوصلهام سر رفته است و دیگر اسمی به ذهنم نمیرسد. شروع میکند به پچپچ کردن. با شکستن دو تخممرغ باقیمانده، همسایه سمت چپی و کسی که چهارشنبه من را دیده است به چشم زدن و نظر بد داشتن، متهم میکند و سر و ته قضیه را هم میآورد. مبلغ حق دعا را میگیرد، بهطور تهدیدآمیزی میگوید «شمارهمو داری، ولی اگه جواب نگرفتی، هی زنگ نزنی بگی چرا و چی شد. من دیگه کارمو کردم».
منبع: خراسان
منبع: ساتین
کلیدواژه: آرایشگاه زنانه اجنه دعا نویسی غیب گویی
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت saten.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ساتین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۴۴۴۱۶۳۳ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
8 نکته درباره سخنان دوم بانکی پور: به جای سرک کشیدن به "تختخواب" دیگران ، حواس تان به "سفره" مردم خودمان باشد
عصر ایران - امیر حسین بانکی پور فرد، نماینده اصفهان در مجلس شورای اسلامی است؛ او چندی پیش، حرف زشت و ناروایی را درباره یکی از ملت های مسلمان و همسایه ایران زد که انتقاداتی را برانگیخت و امید می رفت یا اصلاح کند و با دستکم، تکرارش نکند و غائله ختم به خیر شود چرا که بعضی موضوعات را نباید بیش از حد، هم زد و تهوع آفرید!
او با انتقاد از آتاترک، بنیانگذار جمهوری ترکیه، گفته بود: او ضربه بزرگی به ترکیه زد به طوری که الان در ترکیه به طور متوسط هر مردی با 15 زن شریک جنسی است، این عددی که گفتم متوسط است و ممکن است مردی 50 شریک جنسی و دیگری 5 شریک جنسی داشته باشد. این رهاورد کشف حجاب آتاترک است که ما الان داریم می بینیم و خیلی نگرانی به بار آورده است!
بانکی پور بعد از انتقادات گفت که برای حرف هایش سند دارد و به آمار منتشره توسط یک وبسایت آمریکایی استناد کرد و در گفت و گو با خبرگزاری خبرآنلاین، سخنانی گفت که جا دارد بدان بپردازیم:
1 - کسانی که در جایگاه های رسمی هستند، باید این نکته بسیار ساده و پیش پا افتاده را بفهمند که سخن آنها وزن، معنا و بازتاب متفاوتی دارد با حرف های یک شهروند معمولی!
آقای بانکی پور هم باید مانند خیلی های دیگر، متوجه این معنا باشد و برای کشور هزینه سازی نکند.
2 - احتمالاً سواد انگلیسی بانکی پور به حدی کفایت نکرده که آمار سایت آمریکایی را درست متوجه شود. سایت آمریکایی که او بدان استناد کرده، نوشته است که هر مرد ترک در طول زندگی اش، با 14.5 نفر رابطه جنسی دارد. در حالی که بانکی پور، این چنین فهمیده که نوشته اند هر مردی همزمان با 15 نفر "شریک جنسی" است.
البته هر گونه رابطه خارج از خانواده، ولو آن که یک نفر و یک مورد هم باشد، قبیح است ولی در مورد حاضر، سایت یک چیزی می گوید و بانکی پور چیز دیگری فهمیده و گفته است!
3 - این معما هنوز در سپهر سیاسی ایران حل نشده است که چگونه می توانند آمارهای غربی ها را در جاهایی که به زیان ایران است؛ نادرست و غرض ورزانه بدانند ولی اگر آمار آنها به کارشان بیاید، همان منابع را به قول بانکی پور در مصاحبه اخیرش، "معتبر" بدانند؟!
4 - هر کسی می تواند درباره چهره های سیاسی و تاریخی، نظری داشته باشد و اعلام کند ولی یک سیاستمدار عاقل و با کفایت، هرگز درباره بنیانگذار کشور همسایه این گونه موهن و منفی سخن نمی گوید. آتاترک، شخصیت مهم تاریخ ترکیه است که اغلب شهروندان این کشور برایش احترام قائل هستند و بی احترامی یک سیاستمدار ایرانی به رهبر فقید ترک ها می تواند زمینه ساز واکنش متقابل شود و این، به سود دو ملتی نیست که با احترام و حسن همجواری، در کنار هم زندگی می کنند.
بانکی پور نمی داند که حرمت ها باید حفظ شوند و پرده دری نشود؟!
مشکل همان بند اول این نوشتار است که بعضی ها بعد از رسیدن به کرسی های وکالت و ریاست و وزارت، هنور متوجه نیستند که جایگاه شان فرق کرده و باید حتی در واژه گزینی هم دقت و احتیاط به خرج دهند.
5 - حرف های بانکی پور، نه تنها توهین و تهمت به مردان ترکیه ای است که توهینی بزرگ تر به دهها میلیون زن مسلمان این کشور است. اگر این ادعا درست باشد که هر مرد ترکیه ای 15 شریک جنسی دارد، معنای دیگرش نیز این است که زنان ترکیه ای هم به طور متوسط 15 شریک جنسی دارند چرا که نسبت ترکیب جمعیتی زنان و مردان در ترکیه تقریباً یکسان است.
این در حالی است که چنین وضعیت مبتذل، وقاحت بار و شرم آوری فقط در ذهن بانکی پور برقرار است و نه در ترکیه و نه در هیچ جای دیگر دنیا مصداق ندارد.
بد نیست بانکی پور و همفکرانش بدانند که طبق آخرین برآوردها، تقریباً نیمی از زنان ترکیه دارای حجاب شرعی هستند و این را در کنار آمار ایران بگذارید که آمار زنان ایرانی که حجاب شرعی دارند، زیر 50 درصد است.
واقعاً چگونه یک نماینده مجلس، یک مرد، یک مسلمان و فراتر از همه، یک انسان می تواند دهها میلیون مرد و زن پاکدامن را این گونه قذف کند و بعد با خاطر آسوده سر بر بالین بگذارد؟!
* این گزارش جالب را بخوانید:
آمار خانمهای باحجاب و بیحجاب در ترکیه چقدر است؟ چند درصد مردم نماز میخوانند و روزه میگیرند؟
بخشی از گزارش آمار دینداری مردم ترکیه
6 - بانکی پور برای اثبات مدعای خود دست به دامن فیلم های ترکیه ای شده و گفته است: "شما فضای فیلم های ترکیه ای را هم نگاه کنید می بینید که این موضوع دارد با فرهنگ این کشور عجین می شود." و سپس در جواب خبرنگار که آیا شما فیلم های ترکیه ای را می بینید گفته است: نه، من نمی بینم.
دو نکته درباره فیلم ها و سریال های ترکیه ای که بد نیست بدان اشاره کنیم این است که اولاً فیلم ها و سریال های ترکیه، فقط همان هایی نیستند که ایرانی ها پیگیرش هستند. فیلم ها و سریال های متعددی در ترکیه تولید می شود که اساساً فضایی که بانکی پور بدان اشاره دارد، در آنها وجود ندارد و منزه هستند.
ثانیاً فیلم و سریال در ترکیه، یک صنعت پولساز است که الزاماً جامعه ترکیه را بازتاب نمی دهد، درست مانند فیلمفارسی های قدیمی که حال و هوایی مجزا از زندگی واقعی ایرانی ها داشتند. همین الان نیز همان اندازه که فیلم ها و سریال های ایرانی که در آن زن و شوهرها کنار هم حجاب کامل دارند، بازتاب زندگی واقعی خانواده های ایرانی است، فیلم ها و سریال های ترکیه ای نیز نشان دهنده واقعیت های زندگی ترک هاست!
7 - بانکی پور در جواب منتقدان گفته است: بهتر است بجای تشکیک با ذهن بیدار و جستجوگر، به دنبال حقیقت نتایج کشف حجاب، که برهنگی و سپس فروپاشی خانواده ها را در بر دارد باشیم.
بانکی پور، با هزینه ای به نام توهین به زنان و مردان یک ملت، در نهایت خواسته ثابت کند که سیاست های آتاترک کار را به فروپاشی خانواده در ترکیه کشانده است و به آمار یک سایت آمریکایی هم استناد کرده و آن را معتبر دانسته است. غافل از این که در همان سایت، آمار طلاق و فروپاشی خانواده در ایران، بیشتر از ترکیه اعلام شده است.
مشکل اصلی این است که عده ای می خواهند حجاب را مترادف عفاف قلمداد کنند و این در حالی است که این دو، الزاماً لازم و ملزوم یکدیگر نیستند، یعنی هر زن محجبه ای، الزاماً عفیف نیست و هر زنی بی حجابی، بی عفت نیست. طلاق نیز، مقوله ای است غیر مرتبط با حجاب و هم زنان باحجاب و هم زنان بی حجاب درگیر این موضوع هستند.
اگر قرار بود بی حجابی در جامعه ای منجر به افزایش طلاق شود، کشورهایی مانند بزریل که نوع پوشش زنان شان را همه می شناسند، باید در صدر جدول طلاق های جهان بودند و حال آن طبق آمار همین سایت، ایران در رده 13 طلاق جهان است و برزیل در رتبه 85 (ترکیه هم نوزدهم است).
این که حجاب را به عنوان یک فریضه دینی و حتی بخشی از فرهنگ ایرانی ترویج کنند، امری شایسته است ولی فروکاستن مساله به آن و ندیدن عوامل بنیادین فرهنگی و معیشتی و حتی سیاسی در موضوع طلاق، بخشی از ساده انگاری مخربی است که به هزار تاسف در بسیار از امور و شؤون کشور شاهدش هستیم.
8 - به بانکی پور و بانکی پورها که در دولت و مجلس و نهادهای تاثیرگذار بر سرنوشت ملت ایران هستند، توصیه می کنیم به جای سرشماری شرکای جنسی این و آن، به شمارش تعداد فزاینده فقرا در ایران خودمان بپردازند؛ به جای سرک کشیدن به تختخواب دیگران، حواس تان به سفره مردم خودمان باشد و توان و زمان شان را به اصلاح وضعیت نابسامان داخلی به ویژه در حوزه اقتصاد اختصاص دهند که رسول خدا (ص) فرمودند: کاد الفقر ان یکون کفرا (فقر انسان را در آستانه كفر قرار مىدهد).
می دانید یعنی چه؟ یعنی اقتصاد فشلی که درست کرده اند، مردم را فقیر می کند و آنها را به کفر هم می کشاند و آقایان، در کشاکش کفر و ایمان که امری بنیادین است، درگیر پوشش زنان شده اند که امری نمادین است: خانه از پای بست ویران است، خواجه در بند نقش ایوان است.